مازندرانیها که همان تپوران(=پارتیان کهن) بوده و از دوران باستان تا به اکنون بیشترین باشندگان البرز (=مجموعهی کوهستان، جنگل و جلگههای شمالی و دشتهای جنوبی) به شمار میآمدهاند، گذشته از آن که دارای تقویم، تاریخ، زبان و فرهنگ ویژهی باستانی ایرانی هستند، دارای آیینها و جشنهایی هستند که از دوران کهن تا به امروز در نزدشان نگاه داشته شده و به یادگار مانده است.از جمله:
1-جشن نوروز بهاری:
(نوروز شهریاری = سلطانی)، که همراه و همزمان با دیگر اقوام ایرانی با فرا رسیدن بهار(اعتدال بهاری) برگزار میگردد. آغاز نوروز بهاری همراه با تحویل سال خورشیدی ]برابر (اعتدال) بهاریï تحویل السنه[، همان نوروز شهریاری، بر پایهی تقویم و تاریخ رصد ایرانی، از مبداء سی درجهی برج حمل (=77808/1724 پیش از تقویم میلادی) است. مبداء تحویل نوروز شهریاری نیمروز(ظهر)، و از مبداء نصف النهار(=نیمروز، سرزمین سیستان ایران) است. تقویم نوروزی شهریاری دارای یک دورهی 2820 ساله است. اکنون(=پایان سال 1379 شمسی هجری از دور دوم تقویمی آن به اندازهی نهصد و پنج سال تمام سپری شده است. «یادآوری: مدت متوسط طول سال خورشیدی بهاری(شمسی اعتدالی)، در دور نخست 2820 ساله برابر با: 24231679/365 شبانه روز بود.»
2-جشن خرمن:
(سپاس و ستایش به درگاه خداوند)، جشنی بوده و هست که هر ساله پس از پایان برداشت کشتهای دانهای در پایان بهار، آغاز و میانهی تابستان برگزار میشده است. زمان برگزاری آن به نوع محصول و موقعیت اقلیمی و آب و هوای سال و بستگی به هنگام برداشت محصول مانند گندم، برنج، پنبه و… دارد.
3-جشن هشت و هشتï میرجشن:
ï مهر جشن (مهر 16=8+8ï جشن مهرگان) این جشن در میر روز، برابر با روز 16 میرماه باستانی تبری(مازندرانی) ، مطابق روز 15 بهمن ماه خورشیدی (اعتدالی)، از دوران باستان تا چند دههی پیش تا به این زمان در بنههای کوهستانی البرز، در میان گالشها و کوه نشینان در لاریجان، رویان و دیلمان برگزار میشده است. این جشن در کوهستان دیلمان 15 روز دیرتر(برابر روز 30 بهمن ماه) برگزار میشد. در جشن میر روز، مردمان با تنهای شسته، پوشاکهای پاکیزه و ارغوانی پوشیده پای کوبی میکردند و پیوند زناشویی را در این زمان نیک و سعد میشمردند. زیرا، جایگاه ماه در روز شانزدهم مهر ماه سال نخست و هیژکی از مبداء رصد ایرانی(هنگام برگزاری نخستین جشن مهرگان)، ابتدای برج اسد (شیر) بود. میرجشن مربوط به ستایش از مهر(میترا)، فرشتهی فروغ و پیمان و دوستی است.
4-جشن تیرماه سیزه شو(=تیر جشن):
این جشن باستانی هر ساله برابر شب سیزدهم تیرماه باستانی تبری، برابر با شب دوازدهم آبان ماه خورشیدی بهاری(اعتدالی) برگزار میگردد. این جشن ملی از دوران باستان تا به اکنون جشن مشترک خمیان کوه نشینان و ساکنان جلگهی مازندران و گیلان بوده است.
با آگاهی این که گاه شماری باستانی تبری در مبداء از بن و پایه وابسته به گاه شماری ایرانی کهن (یزدگردی قدیم) بوده است و سر سال گاهشماری ایرانی کهن به جهت پسگرد، از سال 1223-2214 از مبداء رصد ایرانی سال 502 پیش از میلاد تا سال 489 پس از میلاد، به اندازهی دویست و چهل شبانه روز حرکت قهقرایی داشت؛ آغاز تیر جشن آن، صد و بیست و پنج شبانه روز پس از برگزاری تیر جشن وهیژکی (زرتشتی) واقع شده است، جایگاه تیر جشن ایرانی کهن و تیر جشن وهیژکی در سال 1223 از مبداء رصد ایرانی(= هنگام تقارن) با هم هم زمان بودند.پیشینهی برگزاری تیر جشن به دوران کیش مهری و پیش از آن، به آغاز مبداء گاهشماری ایرانی کهن به 7027 سال خورشیدی پیش از این زمان(= 1379 شمسی هجری) بر میگردد.یعنی دورانی که نیمکرهی شمالی زمین( و به تبع سرزمین تاریخی ایران باستان)، برخوردار از یک چرخهی فراوانی آب وباران بود. تیر جشن مربوط به ستایش از تیشتر، فرشته و نگاهبان باران است.
5-جشن بیس شش نورزماه:
(جشن اسپندار مت ماه از گاهشماری ایران کهن، و ماه دوازدهم در تقویم باستانی تبری). این جشن ریشهای تاریخی داشته و بسیار کهن است. از جمله جشنهای ایرانی است که بنیان آن به دوران بسیاری دور و پیش از پدید آمدن دین و آیین یسنایی (=زرتشتی) است. روز بیست و ششم نوروزماه تبری به شمار ایرانیان کهن، برابر با روز بیست و ششم از ماه اسپندارمت = اسپندرامند= اسفند است. ایرانیان پیش از گرویدن به دین یسنایی دارای آیین «پنجه وه» نبودند و اندرگاه نیز از پایان ماه اسپندرامت آغاز میشد. با آگاهی از اینکه گاه شماری باستانی تبری از بن و پایه وابسته و بر گرفته از گاه شماری ایرانی کهن بوده و در این گاه شماری سر سال گردان بوده است. اما گاه شماری وهیژکی با شمار از مبداء رصد ایرانی از گونهی گاه شماری پرسی – بهاری بوده و در آن جشنوارههای شش گانهی(فصلی) برگزار میگردید. در نزد بهدینان(زرتشتی) پنج روز اندرگاه (پنجه وه) نامیده میشده است. ایرانیان بر این باور بودهاند که آمدن فروهر اشوان به این جهان در ده روزی است. که در آخر زمستان و پایان سال واقع شود و پنج روز گاتها(پنجه وه) در آن قرار می گیرد. باهمبر شدن ماههای گاه شماری فرسی = پرسی، یعنی گاهشماری یزدگردی نو با ماههای گاهشماری باستانی تبری برخی گمان بردهاند که گاهشماری باستانی تبری اریج در میان باشندگان البرز همان گاهشماری پرسی است. و چون مبداء گاهشماری پرسی منسوب به پایان دولت ساسانیان شناسانده شده است، جایگاه جسن بیست و شش نوروزماه را آغاز فرود آمدن فروهران اشوان(سرکشی و بازدید ارواح در گذشتگان) دانستهاند. از این رو نسبت دادن عید مردگان به جشن نوروزماه باستانی تبری نادرست است. نخستین ماه از آغاز سال تبری(مازندرانی) فردینه ماه نام دارد که در شرق جلگهی مازندران آن را عیدماه(اعید ما) مینامند جشن آغاز سال، یعنی فرا رسیدن سال نو = نخستین روز از عیدماه ربطی به جشن نوروز بیسّ شش نوروزماه (پنج روز پیش از آن) ندارد.
در کلیهی کتب تاریخی، اسناد نجومی و روایات ایرانی که از جشنهای ایرانی پیش از اسلام، یعنی جشنهای آیین یسنایی و چگونگی برگزاری آنها نام آورده شده است، از جشن نوروزماه بیسّ شش نامی نیامده است. با اینکه جایگاه تقویمی نوروزماه، در سال 2213 رصد ایرانی (=489 میلادی)، هم زمان با ماه دوازدهم از ماههای یزدگردی کهن، یعنی اسپندارمت ماه ایرانی(= پرسی) همزمان و یکی بود؛ و نیز در دوران اقتدار 2346 سالهی دین و آیین یسنایی (زرتشتی)، نشانی از جشن نوروزماه بیسّ و شش دیده نشده است، بنیان گذاری چنین جشنی پس از پذیرش دین اسلام از سوی ایرانیان ممکن نبود. بنابراین نگاهداشت جشن نوروزماه بیسّ شش و برگزاری هر سالهی آن، مربوط به دوران پیش از ظهور دین و آیین یسنایی(زرتشتی) است، چنانچه پارههای از عناصر آیینی و نیز باورهای مردمی مربوط به جشن نوروزماه بیسّ و شش نشان میدهد که مردمان لاریجان و دیگر ایرانیان، در یک دورهی تاریخی، در نبردی سنگین با بیگانگان ، پس از سالها تلاش و با پایمردی یکی از عناصر ملی و سیاسی هم چون فریدون(پادشاه کیانی) و بابرتری بر دشمن اهریمنی که نابود کنندهی آبادانی و زندگی بوده(به نام دهاک = ضحاک)، توانستند اقتدار اقوام ایرانی و دولت ایرانیان را بر بزرگترین قدرت سیاسی زمان به نمایش بگذارند و از آن زمان و پس از آن به یادمان و پاس داشت و نبرد و جانفشانی فرزندان کوه نشین ایرانی که در رزم و نبردهای جنگی و چریکی زبان زد خاص و عام بودند، هر ساله به جشن و سرور میپرداختند و چون فاصلهی این جشن، با آغاز سال نو باستانی ایرانی کهن نزدیک بودند، جشن پیروزی با جشن نوروزی در پی هم پر دوام مانده است.
بسیاری از اقوام ایرانی، بویژه کوه نشینان، پس از ظهور اشوزرتشت، به سختی به دین جدید و آیین آن تن در دادند و کماکان بر بینش و باور و آیینهای باستانی و تاریخی نیاکان خویش پایبند مانده بودند و جدایی از آنها را شگون نمیدانستهاند. از این رو دیده میشود، بسیاری از ایرانیان در طول تاریخ بر محاسبه و تقویم باستانی کهن پایبند ماندهاند، چرا که اساس و زمان اجرای جشنهای باستانی مانند هشت و هشت(=میرروز = جشن مهرگان) و نیز تیر جشن، روزگاری برابر با تقویم و شمار زمانی آن بود. این دو جشن چون جنبهی دینی و مقدس داشته و پایهی شمارهای نجومی بر آنها استوار بوده بنا به ملاحظات جایگاه فرشتگان یسنایی، در نزد بهدینان پذیرفته و به یادگار ماند.
گذشته از جنبهی تقدّس اسپندار مت، جشن نوروز ماه بیسّ و شش، جایگاه تاریخی و رزمی داشته و مربوط به صیانت سیاسی شاهان قدیمی ایران که از دین و آیینی کهن تبعیت میکردند، بود. لذا این جشن در آیین یسنایی(زرتشتی) از سوی کارگزاران سیاسی دین یاران آن کنار گذاشته شد. اما کوه نشینیان لاریجان، ریوان، و… چگونگی و جایگاه نجومی و تاریخی آن را در طول تاریخ زنده نگاه داشتهاند. قرائن تاریخی و فرهنگی و روایات ایرانی نشان میدهد آن حرکت تاریخی، منشاء رزمی داشته و نتیجهی حاصل از آن وابسته به مرکز البرز کوه، یعنی لاریجان و کوه دماوند است.
باورهای ملی مربوط به جشن نوروزماه بیست و شش:
1- با فرا رسیدن شام گاه نوروزماه بیسّ شش، نوجوانان و جوانان در کوهستان، با اشارهی پیران به بلندیها رفته و با گردآوری بوتههای گهن ؟؟ و هیزم، آتش افروخته(=نورزبل) و با افراشتن پرچمی نمادین از پوست گاو با نگارههای دینی جهت رفع چشم زخم، یادمان پیروزی فریدون بر دهاک (ضحاک) را در یادها زنده میکنند. افراشتن پرچم را که با چوبهای نیین است«نیراس» مینامند.
سالخوردگان کوه نشین بر این باورند که پیشینیان:
الف: پنج روز پیش از رسیدن نوروز یا سرسال، با افروختن آتش ، فرا رسیدن جشن نوروز ماه بیسّ شش و نیز سال نو را به یکدیگر پیام میدادند تا خود را برای برگزاری جشنهای باستانی آماده کنند. مردم میبایست در این هنگام، خانه و سرای خویش را رُفته و تن خویش و فرزندان را با آب پاک شسته، جامههای نو در بر کرده و خوراک و شیرنی آماده
ب: علاوه بر این پیشینیان و پیران بر این باور بودهاند که در چنین روزی شاه فریدون کیانی با مردم لاریجان و دیگر ایرانیان دهاک(ضحاک ماردوش) را پس از نبردی سنگین به بند کشیده و در بن دماوند کوه در چاهی در بالای کوه تینه به نام تخت فریدون انداخت و به نوروز بار داد و در میان بزرگان ایران که انجمن کرده بودند، فریدون کلاه کیانی(تاج شاهنشاهی ایران) بر سر نهاد و آن چه را که از خزانهی دهاک گرفته بود میان انجمن و مردم ستمدیده دهش کرد. مردم لاریجان و رویان از آن زمان تا به اکنون به یادگار و یادمان آن روزگار آتش افروخته و پرچم ، نیراس میکنند.
ج: عامّهی مردم روستایی (باشندگان جلگه، جنگل و کوهستان) با فرا رسیدن شب نوروزماه بیسّ شش به هنگام غروب به زیارت گاهها ، امام زادهها و گورستانها رفته و با قرائت فاتحه و خیرات و صدقات به خانه برگشته به شادمانی و سور میپردازند. برخی بر باور پیشینیان پیشتر از شامگاه به گرمابه رفته و پس از شستشو، جامههای پاک و نو میپوشند و به هنگام نماز شام، قرآن میخواند و به یاد درگذشتگان خویش فاتحه میفرستند. در این شب از سوی خانوادهی زوما(داماد) و آروس(عروس) برای یکدیگر هدیه وصله فرستاده میشود. این هدیه و صله به گونهی دیگر نیز بود. به این گونه که بزرگان هر خاندان و قبیله به این مسئله توجه داشتند که چنانچه خانوادهای در طول ساتل بنا به دلایلی در زندگی و معیشت دچار ضعف و ناتوانی میگردید، به نحو پنهانی، از مجموعهی خانوادهها در قالب تعاون، مددخواهی کرده و آن خانوادهی ضعیف و ناتوان را مساعدت و کمک میکردند تا اعضای خانوادهی تهیدست نیز در شب نوروزماه بیسّ شش زندگی را با امید و شادمانی آغاز کنند.
د: پیران و سالخوردگان کوهنشین بر این باورند که در شب نوروزماه بیست شش باید مقداری وجوه به عنوان صدقات جهت بلاگردانی کنار گذاشته و درسیاهی شب در اختیار مستمندان قرار گیرد. علاوه بر این با دمیدن آفتاب روز نوروزماه بیست و شش گروه گروه از جوانان که شب را در بلندیها سپری کردند، به عنوان این که از نبرد برگشتهاند، پیروزمندانه در میدان محل گرد آمده و نیراسهای خویش را در برابر تلار؟؟(=تالار) که بزرگان در آن انجمن کرده بر میافراشتند.
هـ: بانوان سالخورده با سوزاندن گیاهان خوشبو مانند عود، سندل، و گلپر، جایگاه را معطر کرده و مردم با درود و خوش باش به مجلس جشن، شور و شادمانی میبخشیدند. جوانان هنرمند نیز با اجرای سرود و نغمههای دینی، ملّی و رزمی بر شکوه و سرخوشی جشن میافزودند. پس از آن در پیشگاه مردم و بزرگان و دینیاران(در گذشته، در حضور اسپهبد) رزم لیران(=رزم دلیران) آغاز میشد.
د: در رزم لیران، بزرگترین پهلوانان (در پیشگاه بزرگان، دینیاران و اسپهبد) در فضایی کاملاً جوان مردانه به نبرد رزمی میپرداختند. در پایان به آنان خلعتی ویژه اهدا میشد. پس از رزم لیران، رزم کشتی(کشتی بومی = لوچو) بین نو پهلوانان انجام میگرفت. در خاتمه به چند تن از نوپهلوانان انجام میگرفت. در خاتمه به چند تن از پهلوانان پیروز جوایز درخور داده میشد؛ تا این که پس از نیم روز و پیش از شام گاه رزمی دیگر بین نوپهلوانان پیروز برگزار میشد و سرانجام پهلوان انتخاب شده با درود و دعا به بزرگان و یا به اسپهبد معرفی میشد، تا او نیز همانند دیگر پهلوانان در زمرهی سالاران سپاه قرار گیرد. سپس یکی از بزرگان (ودر قدیم اسپهبد یا امیر) با سپاس و ستایش به درگاه خداوند و آرزوی بهروزی و خوشبختی، همگان را به رفتار، کردار و پندار پسندیده و کمک و یاری به یکدیگر فرا میخواند.
منبع: سایت tabarestan
موضوع مطلب :