سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از تاریخمان چه می دانیم؟
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
آخرین مطالعات باستان شناسی در نزدیکی «غارهای هوتو» در بهشهر و «رستم کلا»، نشان می دهد که تاریخ این سرزمین، متعلق به 400 هزار سال پیش از میلاد است. از آثار به دست آمد ه از این غارها چنین بر می آید که در این دوران انسان های اولیه غار نشین بودند
و برای امرار معاش به شکار و جمع آوری خوراک می پرداختند. بر اساس این یافته، باستان شناسان معتقدند که این سرزمین از قدیمی ترین سکونت گاه بشری در حاشیه دریای خزر بوده و ساکنین بومی این منطقه از حدود ده هزار سال پیش، همانند بعضی از انسان های ساکن فلات ایران، توانسته اند به طور تدریجی مراحل سیر تکاملی، از دوره پارینه سنگی، میان سنگی، نوسنگی و شهرنشینی را با موفقیت پشت سر بگذارند و برای اولین بار به اهلی کردن حیوان ها و نیز کشاورزی بپردازند.
استان مازندران کنونی بخش کوچکی از سرزمین پهناوری بود که مورخان و جغرافی نویسان آن را با نام های پشتخوارگر، فرشواد گر و پذشخوارگر یاد کرده اند. ابن اسفندیار در کتاب تاریخ طبرستان، حد آن را در آذر بایجان، طبرستان، گیل دیلم، ری، قومش، دامغان و گرگان می داند. البته این نام ها بیشتر در منابع دوره هخامنشی، اشکانی، ساسانی ودوره اسلامی آمده است. اما بعدها، پس از جدا شدن گیلان و گرگان یا جرجان از این ناحیه، نواحی باقی مانده، نام رویان، مازندران و طبرستان می گیرند. برخی از مورخان اسلامی که نام طبرستان را بر گرفته از دو کلمه «طبر یا تبر» و«ستان» از پسوند مکان می دانستند؛ نوشته اند: «چون مردم طبرستان از تبر برای شکستن هیزم استفاده می کردند محل سکونت آنها به طبرستان یا تبرستان معروف شد». سید ظهیر الدین مرعشی، «طبر» را به زبان طبری، کوه می داند. در باره ریشه واژه مازندران و نیز تاریخ پیدایش و دگر گونی آن اختلاف نظر وجود دارد. به هرحال مسلم این است که واژه مازندران در خوالی سده هفتم هـ. ق، جایگزین نام طبرستان شد.
عده ای از موخان معتقدند؛ «آماردها» از اقوام آسیایی بودند که در غرب «مازرون» زندگی می کردند. آماردها که در ابتدا ساکن  آسیای صغیر بودند، پس از اخراج توسط مرویان، این سرزمین یعنی آسیای صغیر را به اجبار به قصد مازندران ترک کردند و در شهر آمل ساکن شدند. آمل همان آمرد است که طی قرن ها به آمل تبدیل شد.
بعد از مهاجرت آریایی ها به ایران، میان آماردها و آریایی ها، جنگی درگرفت که در پی این جنگ، قبیله های کوچک شکست خوردند و در ارمنستان، آذربایجان و پارس پخش شدند. در مقابل؛ به نوشته برخی دیگر از موخان «اقوام تپور»، از دیگر اقوام ساکن در مازندران بودند که بعد از پراکنده شدن آماردها در ایران، به مازندران آمدند و جزو طایفه های جنگجو به شمار می آمدند که همواره در سپاه ایرانیان به عنوان گارد سنطنتی حضور داشتند.
آریایی ها پس از استقرار در ایران، تبرستان را «ساتراپی آریایی نژاد» خواندند. مازندران و گیلان که در این زمان، «ساتراپی متحد» خوانده می شد، «فرشوارگر» یا «پتسخوارگر» نامیده شد. دو تن از حاکمان بومی که نامشان در کتیبه آمده عبارتند از: «اتوفرادات» که در دوره اشکانیان حکومت میکرد و دیگری هم «گوشنسف یا جوشنسف» بود که وی در زمان ساسانیان فرمانروا بود. ولی با این وجود مازندران از 1500 تا 500 سال پیش، دارای حکومتی نیمه مستقل بود.
در دوره حکومت ساسانیان ؛ « خسروشروین» شخصی به نام « قارن » ، پسر « سوخرا » ، که یکی از بزرگان قوم پارس بود را به فرمان روایی مازندران منصوب کرد . « قارن » ، در مازندران سلسله ای را به وجود آورد که در واقع مبدا تقویم مازندرانی محسوب شد و این مقام را نیز ، در خاندان خود موروثی کرد .
همزمان با روی کار آمدن سلسه « آل قارن » در مازندران ، ایران به تصرف اعراب مسلمان در آمد . اما وجود رشته کوه های البرز در منطقه ، مانع نفوذ سپاه اعراب به این سرزمین شد و این سپاه نتوانست مازندران را به تصرف خود در آورند . به این ترتیب منطقه همچنان تحت تسلط فرمانروایان محلی قرار داشت که عبارت بودند از :
- سلسله آل قارن: از سال 50 قبل از هجرت تا سال 224 هـ. .ق. قلمرو حکومت این سلسله بیشتر در نواحی کوهستانی مازندارن بود. نام پادشاهان معروف آن عبارتند از: قارن پسر سوخرا، ونداد هرمز پسر سوخرا، مازیار پسر قارن. رابطه این سلسله در زمان حکومت مازیار کم کم با عباسی ها تیره می شود و مازیار از نفوذ اسلام در منطقه جلوگیری می کند و سرانجام، همین سرپیچی باعث لشکرکشی عباسیان به مازندران شده و با دستگیری مازیار و کشته شدن وی، سلسه 351 ساله این خاندان نابود می شود.
- سلسله آل گاوباره، مدت حکومت از سال 40 تا 144 هـ. ق. شاهان این سلسله اغلب در دشت مازندران و گرگان حاکم بودند. افراد مشهور آن عبارتند از:دابویه پسر گاوباره، سارویه پسر فرخان بزرگ، اسپهبد خورشید پسر دازمهر.
- شعبه دیگری از سلسله آل گاوباره با نام پادوسپانان بود که قلمرو حکومتشان از غرب مازندران شده و تا رویان یا کجور، رستمدار یا نور و لاریجان امتداد داشت. حکومت این سلسله از سال 40 تا 1002 هـ. ق یعنی تا زمان سلطنت شاه عباس صفوی به طول انجامید، از پادشاهان مشهور این سلسله؛ پادوسیان اول پسر گاوباره، شهریار ابن پادوسیان، ملک بهمن پسر کیومرث بودند.
- سلسله باوند یا اسپهبدان: مدت حکومت از 45 تا 397 هـ. ق. باوندیان به سبب حکومت در کوه های مازندران یعنی قسمت‌های سوادکوه و دودانگه کنونی ساری، لقب «ملوک الجبال»  به معنی «شاه کوهستان» را گرفته بود. موسس این سلسله «باو» نام داشت. زمانی که اعراب، ایران را تصرف کرد، او به گوشه ای از طبرستان رفته و به کار موبدی در یکی از آتشکده ها مشغول بود. تا اینکه به اسرار مردم مازندران فرماندهی جنگ علیه ترکان را به عهده گرفت و پس از پیروزی در این جنگ از سوی مردم مقام پادشاهی را قبول کرد. این سلسله سه بار منقرض و دوباره تاسیس شد که باعث پایه ریزی سه شاخه جدا از هم شد که عبارتند از: کاوسیه، اسپهبدیه، کینخاریه.
- سلسله آل وشمگیر یا آل زیار: مدت حکومت از سال 316 تا 470 هـ.ق . محدوده حکومت این سلسله شرق مازندران بود و شاهان مشهور آن مرداویج پسر زیار، قابوس ابن وشمگیر شمس المعالی، گیلانشاه پسر کیکاوس بودند.
- سلسله سادات حسنی، حسینی و مرعشیان بر خلاف نمایندگان خلفا که می‌خواستند مازندران را به قدرت شمشیر خویش بگشایند .
مردم استان مازندران، که توانسته بودند، تا دویست سال پس از ورود اسلام به ایران دین خود، یعنی دین زرتشت را حفظ کنند، رفته رفته به دین اسلام روی آوردند و برخلاف سایر مردمان فلات ایران به مذهب شیعه گرویدند. علت گرایش مردم مازنداران به مذهب شیعه وجود سادات و علویانی بود که در عراق و ایران توسط عباسیان شکست خوردند و در پی این شکست مجبور به مهاجرت به سرزمین امن مازندران شدند. علویان پس از استقرار در این خطه، مردم آن سرزمین را با اسلام و تشیع آشنا کردند.
در این دوره؛ مازندرانی ها که از دست خاندان طاهریان به خشم آمده بودند، از حسن زیدخواستند تا به آنها در راه استقلال کمک کند و مقام شاهی بگیرد. حسن بن زید هم قبول کرد و سلسله علویان را تاسیس کرد.
بعد از مرگ حسن ابن زید میان سرداران دیلمی اختلاف افتاد و این اختلاف، باعث انقراض سلسله علویان شد. این دولت 64 سال حکومت کرد. آنها اولین بار در مازندران مدرسه ساختند و مازندرانی ها و دیلمی ها را مسلمان کردند.
سلسله مرعشیان از دیگر سلسه های است که پس از باوندیان در مازندران به حکومت رسیدند. این سلسله که از شاخه سربداران محسوب می شد، توسط سید قوامدین مرعشیتاسیس شد. از آنجا که شیخ خلیفه، رهبر سربداران، آملی بود، عقایدش خیلی زود به مازندران رسید. سید قوام الدین مرعشی با اطلاع از وضع بد حاکم بر منطقه مازندران، تصمیم به لشکرکشی به این سرزمین و مبارزه با افراسیاب جلاویه که در آن زمان توانسته بود خاندان آل باوند را منقرض نماید، گرفت. در پی این تصمیم، مرعشیان و جلاوین در نزدیکی بابل با هم درگیر شدند و نتیجه آن پیروزی مرعشیان و کشته شدن افراسیاب جلاویه بود. و این سرآغاز حکومت سلسله مرعشیان در مازندران شد.
اما با حمله امیر تیمور گورکانی به ایران، مرعشیان پس از شکست در مقابل سپاه وی، به ماوراء النهر تبعید شدند. به این ترتیب آنها مدتی به آنجا رفته و از جنگ و قدرت پرهیز کردند.
اما، بعد از درگذشت امیرتیمور، سادات مرعشی با کسب اجازه از شاهرخ میرزا، به مازندران برگشتند و به عنوان باج گزار این نواحی حکومت کردند.
قدرت سلسله مرعشیان سرانجام در زمان سلطنت شاه عباس اول به طور کلی از بین رفت و پس ازبرچیده شدن بساط حکومت  ملوک الطوایفی تبرستان که تا سال 1006 هجری قمری ادامه داشت، این منطقه تحت نظارت شاه عباس اول و سلاطین بعدی سلسله صفوی ، قرار گرفت .
در دوره افشار ، « نارشاه افشار » برای مقابله بادشمنان به ویژه دشمنان شمالی و روس هـا، درمازندران یک کارخانه کشتی سازی دایرکرد و به رونق هرچه بیشتر منطقه افزود .
ازدوره فتحعلی شاه قاجار، به منطقه سـرسبز و زیباو دل انگیزمازندران ، به عنوان یک منطقه استراحتی ـ تفریحی توجه شد و ناصرالدین شاه طی دوسفر دستور تعمیر راه ها و کاروان سراها را صادر کرد.
دردوران سلطنت پهلوی منطقه مازندران مانند سایرمناطق کشور از راه های ارتباطی برخوردار بود و به علت شرایط محیطی و آب وهوای معتدل ، چشم اندازهای زببا ، نزدیکی اش به تهران ، محل استراحت و تفریح قسمت اعظم مردم کشور شد.



موضوع مطلب :

          
دوشنبه 91 اسفند 28 :: 6:44 عصر